بعضی از مسلكهای غلط كه مخصوص زنها هم نیست ـ مردها هم گاهی همان مسلكها را دنبال میكنند ـ دنبال این هستند كه بگویند: نه! بیاییم اجناس این ترازو (نقشهای زن و مرد) را جابهجا كنیم. حالا اگر این كار را بكنیم چه میشود؟ جز اینكه اشتباه میكنید و جز اینكه بوستان به زیبایی و نیكی پرداخته شده را خراب میكنید؟ غیر از این، كار دیگری نمیكنید. فواید همدیگر را میبرید، محیط خانواده را هم بیاعتنا میكنید. زن و مرد را نسبت به هم دچار تردید و دو دلی میكنید. آن محبّت و عشقی را كه مایه اصلی كار است، از دست میدهید.گاهی اتفاق میافتد مرد در خانه نقش زن را پیدا میكند. زن حاكم مطلق میشود و به مرد دستور میدهد این كار را بكن، آن كار را نكن. مرد هم دست بسته تسلیم است. خب چنین مردی دیگر نمیتواند تكیه گاه زن باشد. زن یك تكیه گاه خوب را دوست میدارد.
گاهی اوقات از این طرف مرد چیزهایی را به زن تحمیل میكند؛ فرض كنید كه تمام خرید و كار و سر و كله زدن با مراجعان با خانم است. چرا؟ چون من كار دارم، وقت ندارم. مبنا وقت نداشتن است! میگوید باید بروم اداره، كارها را باید خانم انجام دهد. یعنی كارهای بیجاذبه و سنگین برای زن. البته ممكن است چند صباحی سرگرمش كند، اما كار او نیست
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: